دیوان حکیم لاادری
نویسنده:
ابراهیم صهبا
امتیاز دهید
با مقدمه: ابراهیم باستانی پاریزی
لاادری از شاعران مشهور و بی نام ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات ایران اشعار مشعشع و معروفی از خود به یادگار گذاشته است. به عنوان نمونه در ورودی گرمابه عمومی نوشته:
هر که دارد امانتی موجود/ بسپارد به بنده وقت ورود
نسپارد اگر شود مفقود/ بنده مسئول آن نخواهم بود
و یا:
الا دختر که بابایت گدایه/ دو چشم نرگست کار کجایه؟
چکار داری که بابایم گدایه/ دو چشم نرگسم کار خدایه
این پژوهش ادبی توسط ابراهیم صهبا (از شاعران غیر مورد علاقه ی فروغ فرخزاد) تهیه شده و استاد مرحوم باستانی پاریزی نیز بر آن مقدمه ای نگاشته است.
بیشتر
لاادری از شاعران مشهور و بی نام ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات ایران اشعار مشعشع و معروفی از خود به یادگار گذاشته است. به عنوان نمونه در ورودی گرمابه عمومی نوشته:
هر که دارد امانتی موجود/ بسپارد به بنده وقت ورود
نسپارد اگر شود مفقود/ بنده مسئول آن نخواهم بود
و یا:
الا دختر که بابایت گدایه/ دو چشم نرگست کار کجایه؟
چکار داری که بابایم گدایه/ دو چشم نرگسم کار خدایه
این پژوهش ادبی توسط ابراهیم صهبا (از شاعران غیر مورد علاقه ی فروغ فرخزاد) تهیه شده و استاد مرحوم باستانی پاریزی نیز بر آن مقدمه ای نگاشته است.
آپلود شده توسط:
ahosseins
1398/04/03
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دیوان حکیم لاادری
که خم گشته ای چه میجویی درین راه
جوابش گفت پیر خوش تلکم
که در این راه، جوانی کرده ام گم
حکیم لاادری، دیوان، رویه 94
...
گفتم برِ طبیب بَرَم شِکوه از حبیب
دردِ حبیب را نتوان گفت با طبیب
حکیم لاادری، دیوان، رویه 94
...
خوب رویان جهان را چو سرشتند ز گِل
سنگی اندر گِلشان بود همان شد دلشان
حکیم لاادری، دیوان، رویه 74
...
تا کِی اندر پی تخریب دل من، دل تُست
آخر ای خانه خراب، این دلِ من، منزلِ تُست
حکیم لاادری، دیوان، رویه 73
...
گفتم چشمَم، گفت: براهش میدار
گفتم جگرم، گفت: پُر آهش میدار
گفتم که دلم، گفت: چه داری در دل
گفتم غم تو، گفت: نگاهش میدار
حکیم لاادری، دیوان، رویه 73